دست‌بند

بالاخره در یک لحظه‌ای دست‌بند همه زندانی‌های عالم باز خواهد شد انشالله

یک حرف درست در باب کار در مجموعه های دولتی

دکتر کریمیان، عضوهیتت علمی دانشگاه تربیت مدرس که سالها هم در بخش خصوصی و هم دولتی فعالیت کرده است حرف خوب و خلاصه و مجملی در مورد کارهای دولتی می زد، می گفت: کسی که در مجموعه خصوصی کار می کند (البته عمده منظورش مدیریت بود) به سه دلیل حاضر نیست به مجموعه دولتی مهاجرت کند؛ 

1-مدیریت زمان

2-مدیریت پول

3-مدیریت نیروی انسانی 

می گفت هیچ کدام از این سه موضوع بالا در مجموعه های دولتی متاسفانه دیده نمی شود؛ برای هیچ کس در آنجا زمان ارزش و اهمیت واقعی خودش را ندارد هر کسی می آید چند سال مسئولیتی می گیرد و کارهایی انجام می دهد و جلساتی می رود و همین و ارزش زمان برایش مهم نیست که مثلا بعد از یکسال قرار است چه گلی به سر این مملکت بزند.

می گفت در مجموعه های دولتی هیچ مدیری برایش سوال نیست که پول از کجا بیاورد؟و خود بخوان از این قصه، حدیث مفصل!

و همچنین می گفت در دولت نمی شود یک نیروی انسانی را که دارد بهتر کار می کند را تشویق و کسی که بدتر کار می کند و مایه فساد کاری بقیه هم می شود را اخراج کرد هر دو اش کار دستت می دهد...

...

*البته همه چیز هم بستگی به آدمش دارد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه

مرزهای خدا...مرزهای الله اکبر...

امروز با یکی از اهالی افغانستان که می گفت 7-8 سالی است در ایران کار می کند هم صحبت شدم...

می گفت در مملکتمان آسایش نیست، یا گیر طالبانی می افتی و انتهایش رفتن سرت است یا دولت زندانیت می کند...می گفت آنجا اصلا آرام نیست!

یاد این جملات آقای شهید سید محمد باقر صدر که در کتاب "بارقه‌ها"یش آورده است، افتادم:

"این سؤال را از خودم می‌پرسیدم، تا بفهمم آیا این رنجی که من به خاطر نفوذ کمونیسم در عراق دارم، رنج نانی است که از من قطع می‌شود؟! رنج مقام شخصی است که از بین می‌رود؟! یا رنج این کیانی است که فرو می‌پاشد؟! چون منافع شخصی من تا حدی با اسلام گره خورده است، پس آیا رنج و درد من به خاطر منافع شخصی‌ام است که در معرض خطر قرار دارد؟ اگر این‌طور باشد، پس ناراحتی من به خاطر نفوذ کمونیسم در عراق بیش از ناراحتی‌ام برای نفوذ کمونیسم در ایران یا نفوذ کمونیسم در پاکستان خواهد بود.


اما اگر رنج من برای خداوند متعال باشد، اگر درد من به خاطر این باشد که می‌خواهم خدا بر روی زمین پرستش شود و نمی‌خواهم مردم فوج فوج از دین خدا خارج شوند، در این صورت از مرزهای عراق و ایران و پاکستان فراتر می‌روم، برای منافع اسلام زندگی می‌کنم و در نتیجه نسبت به خطرهایی که اسلام را تهدید می‌کند به یک درجه واکنش نشان می‌دهم و دیگر بین عراق و ایران و پاکستان و دیگر نقاط جهان اسلام برای من فرقی وجود ندارد.

"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه

ما اگر به 12 و 13 تو عمل می کردیم مملکتمان این نمی شد آقا ناصر!

بخشی از وصیت نامه #شهید_ناصرکاظمی #فرمانده_سپاه_کردستان:

12- اگر کسی #مسئول شد موظف است که بر کار #زیردستان خود تا حد امکان و توان #نظارت نماید و گرنه باید از آن مسئولیت کنار رود

13- سعی شود که در سه وزارتخانه، #آموزش_و_پرورش #وزارت_کشور و #وزارت_امورخارجه بهترین و مکتبی‌ترین افراد وارد شوند و اگر چنانچه در این سه وزارتخانه #مسامحه شود مسئولین در پیشگاه خدا و امت، مسئول خواهند بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه

نظام به مثابه محل برداشت پول برای دولتی ها

وقتی در یک جای دولتی کار می کنی چه مدیر باشی چه کارمند و... اونجا رو به عنوان یه اخوری می بینی که هر وقت مشکل مالی داشتی باید بیفتی توش و تا میتونی بخوری از این آخور تا بلکن سیرت کنه...فیش های حقوقی نامتعارف یک خروجی این اکوسیستم است.. از بس بی صاحب است این بخش های دولتی مملکت متاسفانه.
لذا باید خیلی روی خودت کار کنی تا بتونی تو این مجموعه های دولتی و اداری سالم بمونی و توقع کمک مالی از نظام نداشته باشی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه

دهه هفتادی ها هجومی!

شهید عباس دانشگر متولد 72 اهل سمنان و از دانشجویان دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین(ع) بود که بیستم خرداد ماه در دفاع از حریم اهل بیت(ع) توسط تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. وصینامه این شهید را در زیر می خوانید:


بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا خجالت می‌کشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم من ریزه خوار سفره‌ی آنان هم نیستم،  شهید شهادت را به چنگ می‌آورد راه درازی را طی می‌کند تا به آن مقام می‌رسد اما من چه!

سیاهی گناه چهره‌ام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده، حرکت جوهره‌ اصلی انسان است و گناه زنجیر، من سکون را دوست ندارم. عادت به سکون بلای بزرگ پیروان حق است، سکونم مرا بیچاره کرده. در این حرکت عالم به سمت معبود حقیقی دست و پایم را اسیر خود کرده، انسان کر می‌شود، کور می‌شود، نفهم می‌شود، گنگ می‌شود و باز هم زندگی می‌کند.

بعد از مدتی مست می‌شود و عادت می‌کند به مستی و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.  درد را، انسان بی هوش نمی‌کشد، انسان خواب نمی‌فهمد، درد را، انسان با هوش و بیدار می‌فهمد.

راستی! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شده‌ام؟ نکند بی هوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟

خدایا تو هوشیارمان کن، تو مرا بیدار کن، صدای العطش می‌شنوم صدای حرم می‌آید گوش عالم کر است. خیام می‌سوزد اما دلمان آتش نمی‌گیرد.

مرضی بالاتر از این چرا درمانی برایش جستجو نمی‌کنیم، روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هستیم، مرده‌ام تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم تو بیدارم کن. خدایا! به حرمت پای خسته‌ رقیه (س) به حرمت نگاه خسته‌ زینب (س) به حرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر (عج) به ما حرکت بده.

عباس دانشگر 1395/2/2

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
راه