مثل یک زخم کهنه می ماند؛
که خوب نمی شود!
که با همه غصه های دنیا فرق می کند
با غم شما نمی توان خوب گریست
هر چه هم که اشک بریزیم...
آخرش باز یک سوزی می ماند توی سینه مان...
مثل یک زخم کهنه می ماند؛
که خوب نمی شود!
که با همه غصه های دنیا فرق می کند
با غم شما نمی توان خوب گریست
هر چه هم که اشک بریزیم...
آخرش باز یک سوزی می ماند توی سینه مان...
مومن دلش برای امامش پر میکشد...
فکر میکنم یکی از دلایلی که پیادهروی اربعین، دلهای مومنان را ناخودآگاه بدجوری دارد به سمت خودش میکشاند
حضور امام زمان علیه السلام در این مراسم است...
بعید است امام مهدی علیه اسلام در پیادهروی اربعین شرکت نکنند!؟
من اول ابتدایی توی یه منطقه خیلی خیلی پایین تهران درس می خوندم. یه روز کل بچه های مدرسه مون رو بردن سینما. وقتی فیلم شروع شد از اول تا اخرش همه با هم گریه می کردیم با صدای بلند هم گریه می کردیم نمی دونم چرا اونطوری شد ما ولی خیلی حس مشترک با علی داشتیم... هنوزم وقتی بهش فکر میکنم که یه سینمای درب و داغون سال 77 ای که داخلش کلی پسر بچه 7 ساله دارن با هم گریه میکنن چه شکلیه احساس خوب و لذت بخشی به هم دست میده... ولی حیف چند سال پیش که مجددا فیلمو نگاه کردم قلبم خیلی درد نگرفت و خیلی گریه نکردم نمی دونم شاید چون دیگه علی رو خیلی خوب درک نمیکردم و خیلی در سطح موقعیت اجتماعی و اقتصادی اون نبودم...
ما الان چقدر علی داریم توی جامعه مون کاش هممون بشیم عین اون دوران ابتدایی ما که اونجوری برای علی اشک میریختیم و تا آخر فیلم و حتی بعد فیلم حرص و جوش اینو میخوردیم که ای کاش می شد می تونستیم یه کفش خوب برای علی و خواهرش بخریم و اونو کمکش کنیم...
آقا یک نفر بیاید و برای میانمار هم روضه بخواند، اشک جاری شود... چه خبر است آخر...
کاش میشد هر وقت که مظلومی در هر جای دنیا فریادی میزند بروم و بجنگم و شهید بشوم و دوباره زندم شوم و باز بروم و بجنگم و شهید شوم و زنده شوم تا این ظلمها تمام شود که نمیشود...
میانمار، سوریه، فلسطین و ...